بچه های خاکریز | ||
این انقلاب را که نتیجة انقلاب در وجود تکتک ایرانیان است پاس دارید و از آن غافل نباشید./ شهید مجید پورکرمان [ سه شنبه 89/11/12 ] [ 4:8 عصر ] [ امین ]
[ نظرات () ]
این تمام اطلاعاتی است که از شهید حسن وحدتی منش در سایت پایگاه اطلاع رسانی بیش از 20 ساله کوچه ما به این نام مزیّن شده ولی الان دیگه تقریباً هیچکس از هرکی پرسیدم گفت :کی هست ؟ نمیشناسمش ! کجا بوده خونشون ؟! البته معدودی از قدیمی های محل میشناسن خانواده ایشون رو ...
محل تولد: شهرستان مشهد نام پدر: علی اکبر تاریخ شهادت: 10/10/1364 تاریخ تولد: 03/10/1328 منطقه: محل شهادت: ابوغریب شغل: مسئولیت: فرمانده دسته – ادوات یگان: عضویت: کادر کد شهید: 6416376 گلزار: بهشت رضا
همان جایی شهید شدند که آمریکایی ها مردم عراق رو اونجا سلاخی کردند ، خلاصه خیلی دلم سوخت ... [ جمعه 89/10/3 ] [ 11:58 عصر ] [ امین ]
[ نظرات () ]
بسم الله "برادر، یه عکس از من می گیری؟" - عزیزم، روراست بگم، زیاد فیلم برام نمونده. ناراحت نشی ها! عکس یادگاری نمی گیرم . "خب اگه من بهت بگم تا چند لحظه ی دیگه بیشتر تو دنیا نیستم ازم عکس می گیری؟" - برادرم این حرف ها چیه؟ (نمی تونستم تو چشماش نگاه کنم. یک حس مبهم ولی زیبا تو چشماش موج می زد.) بشین فدات شم، بشین یه عکس خوشگل ازت بگیرم . "حجله ای باشه ها! صبر کن عطر تی رُزم رو بزنم، مدالمو (مدال غنیمتی از عراقی ها) به سینه بزنم... " حالا بچه هایی که پشت خاکریز مشغول تیراندازی بودند، نگاهشون متوجه ما شده بود و از بستن چفیه ی او به سرش، عطر زدن و مدال آویزون کردنش می خندیدند . هنوز چند قدم دور نشده بودم که صدای الله اکبر بچه ها بلند شد. این به این معنا بود که اتفاقی افتاده... راستی! شما می دونید رمز این خودآگاهی از لحظه ی شهادت از کجا سرچشمه گرفته بود؟ خاطره ای از سید مسعود شجاعی طبابایی [ یکشنبه 89/8/23 ] [ 10:54 عصر ] [ چوب خدا ]
[ نظرات () ]
تقدیم به جاوید الاثر زادگاهم: نورالدین انصاری [ چهارشنبه 89/7/28 ] [ 7:20 صبح ] [ امین ]
[ نظرات () ]
|