بنمای رخ که باغ وگلستانُم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانُم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی زابر
کان چهره مشعشع تابانُم آرزوست
غم و درد مو از آقا واپرس
درازی شب از بیمار واپرس
خلایق هر یکی صد بار موپُرسن
تو که جان و دلی یکبار واپرس
یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
مو از درمان و درد و وصل و هجران
پسندُم آنچه را جانان پسندد
دلی همچون دل نالان مو نه
غمی همچون غم هجران مو نه
اگر دریا اگر ابر بهاران
حریف دیدهی گریان مو نه