پيام
کوثر...
92/7/27
دخو ®
*سرلشگر خلبان حسين خلعتبري مکرم* ....
قهرمان جنگ هاي دريايي ...
معروف به *حسين ماوريک* شکارچي ناوهاي اوزا عراقي
دخو ®
شهيد خلعتبري : يادم نمي رود در دزفول بودم. زن لُري بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت:
- بي غيرت تو خلبان مائي؟ بگير!!
خواستم به او بگويم مادر! ما بي غيرت نيستيم ولي اسلام به ما اجازه چنين کارهائي را نمي دهد لکن ديدم زن خيلي عصباني است.
دخو ®
هنگامي که خبر سقوط خرمشهر را شنيدم و مطلع شدم که به پيرها و بچه ها رحم نکرده و به زن ها هم تجاوز کرده اند، به خداي لايزال و به شرفم قسم خوردم که اين بار اگر وارد خاک عراق شدم شهرک «صفوان» را درهم بکوبم ولي وقتي وارد خاک عراق شدم، ابتداي شهر يک مدرسه بود. با چشم خود ديدم مادري بچه اش را در زير شکم گرفت و روي بچه خوابيد در همان لحظه به خود آمدم و بمب هايم را رها نکردم. وقتي رد شدم از شدت خشم چند
دخو ®
فشنگ هوائي خالي کردم و به سمت گمرک صفوان پرواز کردم و کاميون هاي حامل مهمات را منهدم نمودم.
دخو ®
در وصيت نامه ام هم ذکر کرده ام که در ولايت خودمان «شيرود» کوهي است که مي گويند «ميرزا کوچک خان» در آن جا عليه روسيه مي جنگيده است. اگر افتخار شهادت پيدا کردم، آن چه از من باقي ماند حتي اگر ذره اي از گوشت بدنم باشد، را در کنار قله آن کوه دفن کنيد تا روح من هم پاسدار اين مرزوبوم باشد... *يادش گرامي باد*
قلمدون
روحش شاد و يادش گرامي باد @};-
دخو ®
عليرضا خان داري فيدارو حسابي شخم ميزني ها ! :)
||عليرضا خان||
از دوست داشتن زياده جانم !