سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه های خاکریز
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

در سن 18 سالگی وارد دانشگاه درجه داری ! نیروی هوایی ارتش ایران شد

عاشق دختری بسیار زیبا شد ؛ به خواستگاری آن دختر رفت ولی علی رقم میل باطنی

دختر ، پدرش با این ازدواج مخالفت کرد . پدر دختر سرهنگ بازنشسته ارتش بود

اکبر آقا به پدرگفت که من خلبان هستم ! و خلاصه با کلی رفتن و آمدن با دختر مورد

 علاقه اش ازدواج کرد . پس از اینکه پدر دختر فهمید که اکبر به او دروغ گفته است

دیگر به او اجازه نداد تا دختر را ببیند و به او گفت تو آبروی مرا برده ای !

خلبانان جنگنده های F4 ایران


علی اکبر با همت فراوان تصمیم گرفت و شروع کرد به درس خواندن برای استخدامی

سال بعد نیروی هوایی ؛ در کمال ناباوری تمام دوستان و همکارانش با نمره عالی در

امتحان سال بعد دانشگاه افسری برای خلبانی پذیرفته شد !

ستوان یک بود که جنگ شروع شد ، او خلبان جنگنده F4  بود چندین پرواز موفق

داشت و خلبان شجاع و دلیری برای ارتش جمهوری اسلامی ایران بود .

در آن زمان به خلبانان یک قبضه کلت بلژیکی نو داده بودند ؛ در یکی از روزها

او وجمعی از همرزمانش در حالت آلرت و آماده باش بودند و در محل استراحتگاه

خلبانان با هم صحبت می کردند ؛ علی اکبر برای شوخی کلت را روی سینه

خلبان دیگری می گذارد و در حالی که فکر میکند اسلحه به ضامن است ماشه را

می چکاند و تیری در قلب دوستش جای میگیرد و در عین ناباوری باعث

شهادتش می شود !!!

خانواده خلبان شهید به علی اکبر رضایت میدهند چون میدانستند

که دوست صمیمی بودند باهم !

ولی دادگاه برای جنبه عمومی جرم یک سال و چند روز برایش زندانی در نظر

می گیرد و یک نظامی اگر در طول خدمتش یک سال و یک روز متمادی

زندانی شود طبق قوانین نظامی از ارتش اخراج است !

این خلبان شجاع ایران سپس راننده ماشین سنگین می شود و چند روز پیش

در جاده به علت سکته قلبی فوت می کند .

خلبانان نیروی هوایی در مراسم خاکسپاری او مانند ابرهای خسته پاییز برای او

می گریستند ..... باشد که روحش قرین رحمت و مغفرت الهی باشد .... انشالله

 


[ چهارشنبه 91/12/16 ] [ 9:13 عصر ] [ امین ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By امین :.